جهان هستیِ ما متشکل از مادّه به صورتهای مختلف است. اصل بقای ماده اِشعار میدارد که مقدار مادهی جهان کم و زیاد نمیشود هرچند مواد به یکدیگر تغییر شکل میدهند. بر این مواد، اصولی اساسی حاکم است که به اصول حرکتی، که عمدتاً نیوتون آنها را کشف کرد و عرضه داشت، معروفند. این اصول که توصیف کنندهی قوانین حاکم بر برخورد مواد است در واقع چگونگی شکلگیری مجموع مواد را قبل و بعد از کنشهایی که با یکدیگر دارند تعیین مینماید. این سخن، وقتی که به طور دقیق تحلیل شود، به این معناست که نهایتاً برخوردهای ریز-ساختار مواد ماکروسکوپیک با یکدیگر، به واسطههای مادی یا به طور مستقیم، کنشهای مواد بر یکدیگر را تعیین مینماید. و به زبان روشنتر این به این معناست که تأثیر دو ماده بر یکدیگر نهایتاً چیزی جز از نوع برخوردهای مادی، منتهی احتمالاً به شکلهای ریز نامکشوف، نمیباشد. تأثیر مواد بر یکدیگر را به صورت اِعمال نیرو بر یکدیگر بیان میکنیم. پس آنچه ما نیرویی که دو ماده بر یکدیگر وارد میکنند مینامیم در نهایت به چیزی جز برخورد بین دو جرم ساده نمیشود. اینکه نیروهایی که ما میشناسیم چگونه به برخوردهایی از این نوع ساده، ساده میشوند مبحث فیزیکی مبسوطی را میطلبد. اما آنچه برای ما در اینجا اهمیت دارد این است که قدر مسلم، این نیروها بدون ماده وجود ندارند چون در حقیقت تنها تأثیر (برخوردی) ماده بر ماده هستند. تأکید بر این مطلب به این خاطر مهم است که متأسفانه گاهی علمزدگی باعث میشود که به برخی مفاهیم کمکی که برای درک بهتر واقعیات فیزیکی وضع کردهایم آنچنان بها میدهیم که کمکم خودمان هم باور میکنیم که آنها نه مفهومی کمکی هستند که واقعیتی خارجی و فیزیکی دارند. یکی از این مفاهیم، میدانِ نیروست. میدان نیرو درواقع برای ارزیابی شدت نیرو در یک ناحیه وضع شده است و میدانیم که نیرو جز با حضور ماده نمیتواند وجود داشته باشد. اما از شدت مفید بودن و گسترش مفهوم میدان گاهی دانشزدگان آنرا به کلی مجرد از ماده میپندارند و برای آن اصالتی بیش از مادهی موجود قائل میشوند. به زبان دیگر، کمکم کار به جایی میرسد که وجود میادین را اصل میپندارند و برای موجود بودنشان احتیاجی به وجود ماده قائل نیستند. و این وقتی به صورتِ خارج از کنترل گسترش مییابد که حتی از حوزهی تخصصی فیزیک و علوم تجربی خارج شده و حتی بدون ارائهی هیچ دلیل مقبولی به محدودهی متافیزیک واردش میکنند و مثلاً روح را شکلی از این میادین مجرد بیان میدارند. بحث در اصالت روح و مباحث متافیزیکی که در وجود آنها شکی وجود ندارد نیست بلکه بحث در اعتبار توجیه آنها با برداشتهای اشتباه از مفاهیم کمکی فیزیکی است. ذکر این مطلب برای تأکید بر اینکه به مفهوم میدان تنها باید به عنوان یک مفهوم کمکیِ وابسته به ماده نگریست و نه بیشتر، ضروری بود.
:: موضوعات مرتبط:
علوم،
فیزیک،
،
.:: ادامه ی مطلب ::.