فلوژیستون (1650 تا 1790)
گئورگ ارنست اشتال نظریه فلوژیستون را بیان کرد که در سراسر سده هجدهم، نظریه مسلط در علم شیمی بود.
فلوژیستون یا " اصل آتش " جزئی از هر ماده سوختنی بود.
چنین پنداشته شد که هر جسم در اثر سوختن، فلوژیستون خود را آزاد میکند و به صورت سادهتری در میآید، همچنین نقش هوا را در سوختن، انتقال فلوژیستون میدانستند. مثلاً بنابر نظریه فلوژیستون خواهیم داشت:
فلوژیستون+ خاکستر
چوب
و امروزه میدانیم فرآیند سوختن چوب چنین است:
گازهای اکسیژندار+خاکستر
گاز اکسیژن+ چوب
هم چنین این نظریه تشکیل یک اکسید فلزی (کالکس) در اثر حرارت دادن فلز در هوا (عمل تکلیس) را به طریقی مشابه تفسیر میکند:
فلوژیستون + کالکس
فلز
و اکنون فرآیند زیر برای ما روشن است:
اکسید فلزی ( کالکس )
گاز اکسیژن+ فلز
در نظریه فلوژیستون ذاتاً مشکلی وجود دارد که هرگز توضیح کافی درباره آن داده نشد وقتی چوب میسوزد فرض بر این است که فلوژیستون از دست میدهد و نتیجه آن خاکستری است که جرم آن کمتر از قطعه چوب است. امّا در فرآیند تکلیس، از دست رفتن فلوژیستون با افزایش جرم همراه است، چون مسلماً جرم اکسید فلزی بیشتر از جرم فلز اولیه است. هواداران این نظریه متوجه وجود این مشکل شده بودند، لیکن در سراسر سده هجدهم تقریباً اهمیت توزین و اندازهگیری مشخص نشد.
لاوازیه در " قانون پایستاری جرم" خود میگوید: در طی یک واکنش شیمیایی تغییر محسوسی در جرم صورت نمیگیرد. به عبارت دیگر، جرم کل تمام موادی که در واکنش شیمیایی وارد میشوند برابر جرم تمام محصولات واکنش است. لاوازیه به کمک ترازو و اندازهگیریهای رقان خود نتیجه گرفت که مثلاً در واکنش:
حاصلجمع جرمهای مواداولیه برابر حاصلجمع جرمهای محصولات عمل میباشد. بنابراین او گفت که ماده به خودی خود به وجود نمیآید و از بین نمیرود، بلکه از شکلی و ترکیبی به شکل و ترکیب دیگر در میآید.
این قانون در کارهای پیشین محسوس بود، لیکن او آن را به وضوح بیان کرد و مبنای کار علمی خود قرار داد.
در آن زمان وجود گازها و عدم شناخت آنها، بازدارنده توسعه نظریههای شیمیایی بود مثلاًٌ در واکنش سوختن و یا تکلیس برای اثبات قانون پایستاری جرم، باید جرم گازهای اولیه و محصول را بدانیم. بنابراین تفسیر این فرآیندها، بسته به شناخت گازهای درگیر در واکنش و روشهای کار با آنها و اندازهگیریشان توسط شیمیدانان بود. لاوازیه با استفاده از نتایج کارهایی که دیگر دانشمندان درباره گازها به عمل آورده بودند به توضیح اینگونه واکنشها پرداخت.
لاوازیه در شرح و تفسیر پدیدههای شیمیایی تعاریف جدید عنصر و ماده مرکب را به کار میگرفت. مثلاً در واکنش تکلیس او فلز را یک عنصر دانست و نشان داد کالکس ماده مرکبی از فلز و اکسیژن هوا است.
او در کتاب خود (رسالهای مقدماتی درباره شیمی ) که در سال 1789 منتشر شد، به طور کلی از واژههای جدید استفاده کرده است که زبان شیمی امروزی بر مبنای سیستمی از نامگذاری است که لاوازیه در ابداع آن سهمی داشته است.
اقداماتی که دانشمندان از سالهای 1970 به بعد به عمل آوردهاند با استفاده از این کتاب بیان شده است و آنچه در دو سده پس از لاوازیه درباره شیمی دانسته شده، بسیار بیشتر از بیست سده پیش از اوست.